Friday، October 29، 2010

شیوه علما برای امر بمعروف

یکی از دوستام اینجا انگلیسی درپیتی دارد٬ حالا نه اینکه بنده خودم چقدر روون بلدم صحبت کنم ها٬ کلا بعضی تلفظ هاش خیلی عجیب غریب میزنند. حالا منم به خاطر ادای دین به روح پرفتوح اجداد لاتین این مرز و بوم خواستم شیوه عالمان و ائمه رو در خصوص ایشان پیاده کنم. یکی از لغاتی که زیادی توی چشم میزد تلفظ همین integer خودمان بود که همچین انتیقر ادا میکنه که مطمنناٌ روح همه حافظان لغت لاتین رو به درد میاوره. منم امروز ازش میپرسم به نظرت تلفظ این لغت چی میتونه باشه بعد طبق پیش بینی همینطور غلیظ دوباره انتققر بیان میکنه٬ بعد منم که منتظر بودم سریع بهش میگم البته میشه از این دیکشنری آنلاین ویکی پدیا چک کردو سایتش رو باز کردم و فنوتیک "ج" رو مخصوصا نشونش میدم که میگه آره من مطمين بودم بعد که دید فایده ای نداره این بغل تلفظش رو هم میزنم که یه صدای پری واری هی تکرار میکنه اینتیجر٬ برگشتم و نگاهش میکنم ببینم متنبه شده و مثل پیرمرد داستان معهود پی به اشکالش برده که میگه آره دیگه درسته دیگه منم همین رو میگم. دیگه کم کم دارم نامید میشم که دوباره برمیگرده میگه آره من میدیدم تو اشتباه تلفظ میکردی ولی بهت نمیگفتم. همینجوری دستم رو تکرار هست و مثل یه جغد دارم تو چشاش دقت میکنم شاید بگیره کل قضیه رو٬ که باز برمیگرده میگه : ?you don't get offended if i correct you دیگه میبینم چاره ای نمونده٬ در حال فاتحه برای روح پیرمرد داستان امام حسن میگم نه بابا کلا راحت باش! 

Saturday، October 23، 2010

افزونه برای کروم

یکی از مشکلات در اینجا همین تاریخ شمسی است. خیلی وقت ها دیگه حساب ماهها هم قاطی میشود! البته این بار که بروم ایران حتما بایستی یه تقویم یا سررسید برای خودم بیارم ولی خوب فعلا برای امسال که دیگر کفاف نمیدهد. خیلی وقت ها همین هم باعث سوتی ها و اشتباهات عظیمی میشود. چند روز قبل که داشتم برای کروم یه افزونه (همان اکستنشن) نصب میکردم فهمیدم که چقدر آسان است نوشتن این قبیل چیزها. برای همین امروز یه چیز ساده نوشتم برای کروم با استفاده از کد جاوایی که قبلترها در عنفوان جوانی نوشته بودم برای وبلاگ. چیز خیلی خلاصه و ساده ای است برای نشون دادن تقویم شمسی. برای تقویم قمری هم همین مشکل رو دارم ولی جایی کد آماده حالا به هر زبانی پیدا نکردم که اون رو هم نشون بده. ولی خوب اگه شما هم همین مشکل رو داشتید میتونید از اینجا بگیرید و نصب کنید. فکر کنم نصف بازدیدهای من از تابناک به خاطر همین مسئله چک کردن تاریخ هست که فکر کنم دیگه حل شه. البته شاید نمونه های فراوانی باشند ولی من پیدا نکردم که ساده باشند و شلوغ نباشند. این هم یه اسکرین شات ازش:)


Sunday، October 17، 2010

پیرمرد

دیروز دو تا از دوستامون که برای فرصت اینجا بودند برگشتند ایران. ما هم رفته بودیم فرودگاه بدرقه شون. اینا چون بارهاشون خیلی زیاد بود ما دنبال کسی بودیم که یه خورده اش رو بنویسیم برا یکی دیگه. برا همین تو صف داشتیم دنبال مسافرهایی با بارهای کمتر میگشتیم. یهو من چشمم خورد به یه پیرمردی که یه ساک کوچولو دستش بود. ظاهرا برای دیدن بچه هاش اومده بود. من برگشتم و یه سلام بهش کردم که بپرسم اگه بارش همینه یه خورده از بارها رو برا اون بنویسیم. پیرمرده هم انگار کلا هنوز تو فضای فرودگاه و خدافظی و این صحبتها بود. پیرمرده یهو برگشت و یه سلام دبش کرد و انگار که خیلی وقته میشناسیم همدیگه رو دست داد و فکر کنم کلا میخواست بغل مان هم بکند. که دید من جا خوردم! یه لحظه کلا به صمیمیت پیرمرده حسودیم شد. معلوم بود که کاملا هنوز در فضای خداحافظی است. الان از دیروز همه اش یاد پدربزرگم افتادم، کاش همونجا منم حسابی بغلش میکردم. بعد شروع میکردیم صحبت کردن باهاش. کلا پیرمردهای ما (یعنی ایران) با صفاترند، چشماشون و دیدشون بزرگتره، اصراری هم بر اینکه خودشون جوون نشون بدند ندارند، فرق دارند زیاد با پیرمردهای اینجا. کلا خیلی باحال ترند. خیلی وقت بود که دلم برا همه شون تنگ شده بود. گذشت