Friday، June 16، 2006

هنروزی در مقابل مهرورزی


از وبلاگ هودر(هنرورزی در سیاست ) :

مثلا برای تجمع اخیر زنان برای اعتراض به تبعیض جنسیتی هم می‌شد همین کار را کرد و هنوز هم می‌شود. کافی است چند تا از چادری‌هایشان را جلو می‌انداختند و می‌گفتند که می‌خواهند برای دفاع از «حقوق مسلم کشور» جمع شوند و جلوی خبرگاران خارجی دفاع کنند. ولی بعد در عمل آن را تبدیل می‌کردند به تحمعی بزرگ در اعتراض به تبیعض جنسیتی.
کسی میداند این حرف چه معنی ای دارد ؟ یعنی چه که بگویند برای دفاع از حق مسلم کشور تجمع میکنند بعد مسله رو برگرداند ، خوب تو تبلیغ و جمع کردن افراد چه بگویند ؟ اگر بگویند منظور شان انرژی اتمی است که مخاطبی که جمع میشود همین هایی هستند که اگر قرار شود وسط کار تجمع عوض شود ، خودشان با هم دعوایشان میشود که . تازه مگر گول مالیدن سر بچه است که بگویند داریم میریم پارک بعد ببرند تزریقات ، اصلا مگر نیروی انتظامی منگل است ؟؟؟
کم کم استراتژیک های هودر هم مثل این امام جمعه فعلا زبان بسته (از قرار معلوم ) ارومیه میشود.ملا جان تو یه چیزی بگو

ستارخان و شرق


روز 17 خرداد در روزنامه شرق در صفحه مشروطه در قسمت صد چهره ، مطلبی توسط احسان رشیدی با عنوان ستارخان سردار ملی چاپ شده بود که شاید بتوان آن را از لحاظ ما ایرانیان که دوست داریم برخی شخصیت های به اصطلاح افسانه یمان را بدور از هر گونه انتقادی و فقط به شکل یک اسطوره در ویترین تاریخمان قاب بگیریم کمی غیر متعارف بود . هر چند ، تعدادی از سطور که صرفا بیانگر دیدگاه شخصی نویسنده است ، چندان مناسب چنین ستون و صفحه ای نیست ، ولی امروز نکته جالبی که میخواستم این مطلب را بنویسم دیدم این بود که این مقاله از آرشیو اینترنتی شرق برداشته شده است ! نمی دانم این چه رسمی شده که در قسمت رسانه های آنلاین ما وحتی خبرگزاری ها که ناگهان کل خبر را از سایت برمیدارند . ولی خوب بایستی کسی به شرقی ها یاد بدهد که صفحه ای که روی اینترنت منتشر میشود ، حذفش بی معنی و شاید خنده دار است . به سادگی میتوان نسخه ذخیره شده صفحه را از دهها موتور جستجو پیدا کرد . مثل همین صفحه که برای خواندن این مطلب میتوان ار آدرس کش گوگل استفاده کرد . صفحه اصلی
این را هم بگویم که برخی سطور تقریبا بی انصافی است خودتان بخوانید .
در ضمن این را هم بگویم که من خودم یکی از خوانندگان دایمی همین صفحه هستم و تو آرشیو همین جا هم چند بار در موردش نوشتم . البته چند روز بعد که دوباره مطلبی در شرق با تیتر در صفحه اول در همین مورد ولی اینبار با لحنی دیگر چاپ شد ، میشد فهمید که انگار مقاله چند روز پیش برایشان دردسر ساز شده است .
جدای همه اینها دیشب یک شب رویایی برای انگلستان بود . هرچند از ته دل با حذف ترینتیداد و توباگو که شاید تنها تیمی است که لیاقت شگفتی ساز بودن را داشت موافق نبودم ولی طرف دیگر هم انگلستان هست . با این باخت هم تقریبا کار ترینتیدا سخت تر شد و بایستی حتما پاراگوئه رو ببرد . تنها چیزی که هست اینکه هیچکس ترینتیداد رو به خاطر باخت 2-0 سرزنش نخواهد کرد چون 80 دقیقه با تمام توان مقاومت کردند .سوئد هم پاراگوئه را برد ، هر چند بازی زیاد بازی خوبی نبود .

در پی مکاشفات در مورد سربازی های وبلاگستان کوچه را هم پیدا کردیم (البته از قبل پیدا شده بود از سربازی اش خبر نداشتیم ) .که انگار دوره آموزش رو تموم میکنه .

Thursday، June 15، 2006

اجباری

در جستجوی سربازی در وبلاگ ها این وبلاگ را پیدا کرده ایم که خاطرات آقایی است که در بو شهر خدمت کرده است .نکات جالبی داشت که توصیه مسیشود سر بزنید ، برای من که خیلی جالب بود .
در ضمن دیشب لبالاخره این جام هیجدهم هم یک بازی زیبا داشت و بازی آلمان و لهستان که واقعا بازی جالبی بود منهای حرکات آزاردهنده اشنایدر بازی خوبی بود مخصوصا دقایق اخری که دوبار توپ رو آلمان ها به تیر دروازه لهستان کوبیدند و کسی فکر نمی کرد که آلمان ها به گل خواهند رسید بعد از این موقعیت ها .
بازی اسپانیا هم بد نیود در کل دیشب این دو بازی ، بازی خوبی بوندند .

Tuesday، June 13، 2006

there 's no way out

بالاخره برگه اعزام ما هم رسید و از 4 تیر بایستی به خدمت بریم . از قرار هم کد آموزش ما همان نزاجا ی تهران بایستی باشد . از همین الان هم که آدم فکر میکنه 20 ماه خدمت واقعا قسمت اعظمی از عمر است ولی دیگر انگار به قول خارجکی ها there 's no way out و بایستی این زمان را در راهی نه چندان مفید و معقول سپری کنیم .
سوزناکترین قسمت قضیه هم قسمتی از همین برگه ای است که برای افراد فرستاده میشود و در آن از آمادگی تان جهت پیوستن به نیروهای مسلح تشکر شده است .انگار که اختیاری برای افراد وجود دارد . بهر حال من خودم خواسته ام که این مدت زمان تا اعلام نتایج کنکور ارشد را لااقل بتوانم آموزش ام را تمام کنم و میتوانستم مثل خیلی های دیگه پروژه یا یکی دیگر از دروس را بیخود لفت اش بدهم تا امروز راهی خدمت نباشیم ولی خوب از آنطرف هم که حساب کنیم آدمیزاد است و عمر محدود ، سه ماه هم برای خودش سه ماه است .
فکر کنم بهتر باشد وقتی جمهوری اسلامی اینقدر نگران مشکل گرفتن نیرو در ارتش های جمهوری آذربایجان یا آمریکا هست که دم به دقیقه از مشکل شدن کار گرفتن نیرو گزارش میدهد ،کمی به این فکر کند که اگه این دوره اجباری خدمت نبود چطور خودش میخواست نیرو جذب کند؟
و سرانجام هم اینکه بسی خوشحالم که در مملکت گل وبلبل عزیزمان ،راهی جز بردن به نیروهای مسلح برای نیروهای جوانش اعم از با سواد و بی سواد وجود ندارد .
فقط دعا کنید این دوره را بهتر تحمل کنیم و زندگیمان سریعتر تلف شود.

باخت به مکزیک



به مکزیک باختیم .
با این باخت هم به ته جدول چسبیدیم . واقعا با این باخت حسابی تو ذوق همه زده شد .هر چند به نظرم مکزیک شایستگی برد داشت و به حق اش هم رسید . ولی خوب اینجور راحت دادن بازی از دقیقه 70 به بعد کاری است که تنها ایرانی ها بلد نیستند و امروز ژاپن هم با عوض کردن نتیجه برد 1-0 با ، باخت 1-3 مشابه ایران در برابر تیم استرالیا در دقایق 80 به بعد روی دست ایران بلند شد .
به نظرم بازی مکزیک در نیمه اول ،بازی واقعی مکزیک نبود و شاید هم این بازی را ساده تر میدیدند . به هر حال یک بازی سخت تر هم در مقابل پرتغال هست که دکو هم به بازی خواهد رسید . تازه از دیروز به اینور هم به شدت دایی دارد منفورتر میشود ، چیزی که شاید خودش میخواهد . البته به نظر من تنها تقصیر دایی نبود ، از مربی که بعد از اولین بازی تیم اش در جام جهانی خبر توافقش با تیم ملی کشور دیگر پخش میشود (منظور چین ) ، ریس فدراسیونش بعد از برگشت کارش تمام شده هست و در عین حال از پایان کار مربی تیم صحبت میکند و ایضا مربی هم از علاقمند نبودنش به ادامه کار مصاحبه میکند ، چیزی بیش از این نمی توان انتظار داشت .
در ضمن امروز جمهوری چک هم ترکاند ، چه قدر تیم خوبی شده است این تیم .هر وقت دلش خواست گل میزند و هر وقت دلش خواست بازی را اداره میکند .

Monday، June 05، 2006

بعد از شلوغی

از امروز جلوی همه خودپرداز ها یا ATM های شهر یک در آهنی جوش زده اند و نتیجه این شده که فعلا دسترسی به آنها هم ممکن نمی باشد .
در درگیری های تبریز هم بیشترین خسارت رو هم همین خودپرداز ها دیده بودند.برای همین انگار خواسته اند راه تکرار را بر خطر ببندند .(دو کاج که یادتان هست !)
یک نفر هم انگار همین روز شلوغی در تبریز دوربین هندی کم یک خبرنگار را دزدیده بود به بهانه اینکه بده من از پایین و میان جمعیت بهتر فیلم میگیرم ، خبر نگار ه که انگار خیلی نابغه بوده قبول میکنه ولی وقتی میخواسته در بره مامورا گرفته اند و حالا هم ولش نمیکنند که برای کی و کجا داشتی فیلم میگرفتی ، خود خبرنگار هم انگار گفته که این دوربین منو دزدیده ولی ول کن نشده اند که برای کجا میخواستی فیلم ها رو بفرستی .
حالا ما هم روز بعد درگیری های تبریز عین این توریست های از همه جا بی خبر داشتیم از شاهکار های ملت سان میدیدیم و فرتی هم عکس میانداختیم .خدا رحم کرده که این حس خبرنگاریمان کار دستمان نداده .وگرنه الان ما هم مجبور بودیم که اعتراف کنیم که 75 میلیون دلار آمریکا به ما پول داده که عکس چند تا ATM خرد شده رو با موبایل به پنتاگون بفرستیم .

Sunday، June 04، 2006

sms

ما ارتحال کردیم که شما عشق و حال کنید ؟!

امام خمینی (ره)